سه شنبه 3 تير 1393 ساعت 14:17 |
بازدید : 137 |
نوشته شده به دست امیروشیوا |
(نظرات )
شیوا جون عشقم که برای اولین بار دیدم از ام یک خواسته داشت گفت: که یک نفر او را اذیتش می کند منم به خاطر او با اون فرد صحبت کردم و گفتم که او دختر خاله ی من است بعد از اون ما جرا من عاشقش شدم او همه به من همین را گفت ماهم دیگر را دوست داریم و با هم میمانیم شیوا من به عشق اون این وبلاگو شروع به نوشتن کردم و به او می گویم دوستت دارم عشقم